مثل همیشه با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم تا یه لیوان قهوه بخورم لیوان قهوه رو برداشتم تا برم تو بالکون بشینم، عجیب بود هوا هنوز تاریک بود من که باورم نمیشد ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت ۳.۳۳ دقیقه صبحه از تعجب خوابم نمیبرد رفتم تا دوباره ساعت رو رو ۷ صبح تنظیم کنم تا تنظیمش کردم زنگ زد داشتم کلافه میشدم بلد شدم که از خونه بزنم بیرون که یه دفعه دیدم از تخت افتادم پایین نفس عمیق کشیدم که این کابوس تموم شد سریع بیرونو نگاه کردم هوا روشن بود وقتی رفتم سراغ درست کردن قهوه چشمم به بالکن افتاد فکر میکنید چی دیدم ؟ لیوان قهوه ؟ آره ولی از اون که لیوانو تو دست خودم میدیدم بیشتر تعجب کردم..